سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هیئت انصار المهدی عجل الله تعالی فرجه
هر گاه خواستید بر چیزی گریه کنید بر جدم حسین علیه السلام گریه کنید ... (امام رضا علیه السلام)
قالب وبلاگ

و قولوا للناس حسنا

امام رضا علیه ‏السلام در برخورد با مردمان چهره راستین اسلام را ترسیم مى کرد، آن هم در عصرى که جلال و شکوه پوشالین دستگاه خلافت از این آیین، سیمایى دیگر ارائه می‏داشت .




امام رضا علیه السلام


نخستین نکته اینکه او دیگران را هم داراى ارزش انسانى مى‏دانست و از این دیدگاه با آنان برخورد مى‏کرد. ابراهیم‏بن عباس مى‏گوید:
«هیچ نشنیدم و ندیدم کسى برتر از ابوالحسن رضا علیه‏السلام باشد. بر هیچ کس به سخن خویش بى‏مهرى و ستم روا نداشت، سخن هیچ کس را نبرید، هیچ نیازمندى را بى‏پاسخ نگذاشت، پاى خود در حضور هیچ کس دراز نکرد، در پیش هیچ کس لم نداد، هرگز غلامان و وابستگان خویش را ناسزا نگفت، به گاه خنده قهقهه نزد، بر سفره غلامان و وابستگان خود مى‏نشست، بسیار در پنهان صدقه مى‏داد و به دیگران کمک مى‏کرد».


او حتى در برخورد با غلامان و خادمان هرگز حاضر نبود کرامت انسانى آنان را نادیده بگیرد و چیزى از حقوق آنان فرو گذارد. او حتى در ریزترین نکته‏ها این کرامت را پاس مى‏داشت.


یاسر خادم آن حضرت مى‏گوید: امام رضا علیه السلام به ما فرمود: «اگر بر بالاى سر شما ایستادم و در حال غذا خوردن بودید بلند نشوید تا غذا خوردن را به پایان برید». گاه یکى از ما را مى‏خواست و چون به او مى گفتند در حال غذا خوردن است مى‏فرمود : «بگذارید تا غذایش را بخورد».


او هیچ اندرز گونه‏اى را که با اصل کرامت انسان ناسازگار باشد نمى پذیرفت و همچنان بسادگى و دورى از تکلف در برخورد با دیگران ادامه مى‏داد.


یکى از مردمان بلخ مى گوید: در سفر امام به خراسان همراه او بودم. روزى سفره غذایى طلبید و همه خدمتکاران و غلامان را بر سر آن سفره گرد آورد. گفتم: جانم به فدایت، خوب بود براى اینها سفره‏اى جداگانه مى گستردى! امام فرمود: «خاموش! که خدا یکى است، پدر و مادر در همه ما یکى است و پاداش هر کس نیز به کردارهاى اوست».


او هرگز از برآوردن نیاز دیگران روى برنتافت و چونان که شیوه این خاندان و سرشت امامان است گشاده دستى و بزرگوارى را به غایت مى‏رساند، البته از آن پرهیز داشت که در برابر دادن چیزى به دیگران و برآوردن کارى

براى آنان کرامت انسانى را از ایشان بستاند.


داستان آن مرد خراسانى مشهور است که چون از در راه ماندگى خود سخن به میان آورد و از امام کمکى خواست تا پس از رسیدن به شهر خود آن را از جانب ایشان صدقه دهد، به او فرمود تا بنشیند، و پس از آنکه اطرافیان رفتند به اندرون رفت و بى‏آنکه به خانه باز گردد دست از فراز در آورد و مرد خراسانى را خواست و دویست دینار به او داد و فرمود:
«این دویست دینار را بگیر و خرج راه کن و عوض آن از طرف من صدقه هم نده. بیرون برو که نه من تو را ببینم و نه تو مرا». چون بیرون رفت یکى پرسید: فدایت شوم، کرم و گشاده دستى شما بسیار است، اما چرا از آن مرد روى پوشاندید؟ فرمود: «از بیم آنکه مبادا خوارى حاجت خواستن را بدان سبب که حاجت او برآوردم در جهره‏اش ببینم. آیا نشنیدى سخن رسول خدا صلى الله علیه و آله را که فرمود: آن که نیکى خود را بپوشاند کارش برابر هفتاد حج است».


مردى چنین گشاده دست است که چون یکى به او مى گوید: مرا به اندازه مردانگى خویش عطا ده، در پاسخ مى فرماید: «این در توانم نیست»، و آن گاه که او مى گوید: مرا به اندازه مردانگى خودم عطا ده مى‏فرماید: «این شدنى است».


همین امام است که چون تمام دارایى خود را در روز عرفه با تهیدستان قسمت مى‏کند و کسى مى گوید: چه زیان بزرگى کردى! در پاسخ مى فرماید: «این زیان نیست، بلکه سود است. آنچه را به وسیله‏اش پاداش و بزرگوارى فراهم آورده اى زیان مدان».


امام با آن همه گشاده دستى - که به جاى خود رواست - هرگز این صفت شایسته را برابر نهاده اسراف و تبذیر ریخت و پاش نمى‏داند و از کوچکترین کوتاهى در این باره نمى‏گذرد، چونان که به گفته خادم آن حضرت یاسر، روزى که غلامان میوه خورده و نیمخورده آنها را ریخته بودند برآشفته به آنان مى‏فرماید: «سبحان الله! اگر از آن بى‏نیازید کسانى هستند که به آن نیاز دارند؛ آنرا به کسى بدهید که نیازمند است».


این شخصیت متعادل است که از سویى در برخورد با فروتران فروتنى مى کند و چون تنها مى شود فارغ از کارهاى رسمى و دولتى اطرافیان خود از کوچک و بزرگ را گرد مى‏آورد، با آنان سخن مى گوید، با آنان همدم مى‏شود، و حشمت از خویش فرو مى‏نهد تا با او همدم شوند؛ و از سوى در برابر آن که خود را در ظاهر پرشکوه خلافت آراسته است سربلند و سرافراز مى‏ایستد و چون از او مى‏شنود که دوست دارد جامه خلافت بر تن او کند در پاسخ مى‏فرماید:
« اگر خلافت از آن توست تو را حق آن نیست که جامه‏اى را که خدا بر تنت کرده است بر تن دیگران کنى و اگرخلافت از تو نیست روا نیست آنچه را از تو نباشد به من بدهى». امام در برابر او موضع خویش در برخورد با خویشتن و هم در برخورد با دنیا را چنین ترسیم مى‏کند:


« به بندگى افتحار مى‏کنم،

... با بیرغبتى به دنیا، رهایى از شر دنیا را مى‏جویم،

... با دامن در کشیدن از حرامها نایل آمدن به سودهاى حقیق

ى را امیدوارم،

... با فروتنى در این سراى، بلندى نزد خداوند را خواهانم.»

منبع : سایت شهید آوینی


[ شنبه 91/10/23 ] [ 3:37 عصر ] [ قاسم ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

شایسته که نیستیم ؛ لیکن کاش که ما را به غلامی ، قبول میکردی مولا ... بنام حضرت دوست ، که هرچه داریم از اوست ؛ به وبلاگ هیئت انصارالمهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف خوش آمدید . گویند که مولا در عزای جد غریبش خون گریه میکند ، پس چه نشسته اید شیعیان ؛ با حضور در مجلس ذکر اهل بیت علیهم السلام تسلای دل امام زمان ارواحنا له الفداء باشید . از آن دم که آب و گلم شد خمیر *** امیری حسین ونعم الامیر
آخرین مطالب
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 44
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 39043