سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هیئت انصار المهدی عجل الله تعالی فرجه
هر گاه خواستید بر چیزی گریه کنید بر جدم حسین علیه السلام گریه کنید ... (امام رضا علیه السلام)
قالب وبلاگ

سالروز شهادت امام حسن عسکری علیه السلام را به شیعیان حضرتش تسلست عرض مینمائیم .

امام حسن عسکری علیه السلام

























معتمد عباسى که همواره از محبوبیت و نفوذ معنوى امام در جامعه نگران بود، چون دید توجه مردم به امام روز بروز بیشتر مى‏شود و زندان و اختناق و مراقبت تاثیر معکوس دارد، سرانجام به همان شیوه مزورانه دیرینه متوسل شد و امام را پنهانى مسموم ساخت.

دانشمند نامدار جهان تشیع، «طبرسى‏» ، مى‏نویسد: بسیارى از دانشمندان ما گفته‏اند: امام عسکرى-علیه السلام-بر اثر مسمومیت‏به شهادت رسید، چنانکه پدرش و جدش و همه امامان، با شهادت از دنیا رفته‏اند. (1) «کفعمى‏» ، دانشمند معروف شیعه، مى‏گوید: او را «معتمد» مسموم ساخت (2) و «محمد بن جریر بن رستم‏» ، از دانشمندان شیعى در قرن چهارم، معتقد است که: امام عسکرى-علیه السلام-در اثر مسمومیت‏به درجه شهادت رسید. (3)

یکى از نشانه‏هاى شهادت امام توسط دربار عباسى، تحرکها و تلاشهاى فوق العاده‏اى بود که معتمد عباسى در روزهاى مسمومیت و شهادت امام، براى عادى جلوه دادن مرگ آن حضرت از خود نشان داد.

«ابن صباغ مالکى‏» ، یکى از دانشمندان اهل سنت، از قول «عبید الله بن خاقان‏» ، یکى از درباریان عباسى (که از احترام او نسبت‏به امام یاد کردیم) مى‏نویسد:

«... هنگام در گذشت ابو محمد حسن بن على عسکرى-علیه السلام-معتمد، خلیفه عباسى حال مخصوصى پیدا کرد که ما از آن‏شگفت زده شدیم و فکر نمى‏کردیم چنین حالى در او (که خلیفه وقت‏بود و قدرت را در دست داشت) دیده شود. وقتى «ابو محمد» (امام عسکرى) رنجور شد، پنج نفر از اطرافیان خاص خلیفه که همه از فقیهان دربارى بودند، به خانه او گسیل شدند. معتمد به آنان دستور داد در خانه ابو محمد بمانند و هر چه روى مى‏دهد به او گزارش کنند، نیز عده‏اى را به عنوان پرستار فرستاد تا ملازم او باشند، و همچنین به «قاضى بن بختیار» فرمان داد ده نفر از معتمدین را انتخاب کند و به خانه ابو محمد بفرستد و آنان هر صبح و شام نزد او بروند و حال او را زیر نظر بگیرند. دو یا سه روز بعد به خلیفه خبر دادند حال ابو محمد سخت‏تر شده و بعید است‏بهتر شود. خلیفه دستور داد شب و روز ملازم خانه او باشند و آنان پیوسته ملازم خانه آن بزرگوار بودند تا پس از چند روزى رحلت فرمود. وقتى خبر درگذشت آن حضرت پخش شد، سامراء به حرکت در آمد و سراپا فریاد و ناله گردید و بازارها تعطیل و مغازه‏ها بسته شد. بنى هاشم، دیوانیان، امراى لشکر، قاضیان شهر، شعرا، شهود و گواهان و سایر مردم براى شرکت در مراسم تشییع حرکت کردند، سامراء در آن روز یادآور صحنه یامت‏بود!

و روز هشتم ربیع الاوّل سال 260 هجرى، روز درد آلودى در شهرسامراء بود خبر شهادت امام عسکرى‏علیه السلام در عنفوان شباب همه جا را فراگرفت. بازارها تعطیل شدند و مردم شتابان و گریان به سوى خانه امام رفتند. مورخان این روز غمبار را به روز قیامت تشبیه کرده‏اند، چرا؟ چون‏توده‏هاى محرومى که مهر و محبت خود را نسبت به امام، از ترس‏سرکوب نظام همیشه در خود نهان مى‏داشتند، آنروز عنان عواطف‏خروشان خویش را از کف دادند. آه که اهل بیت نبوّت در راه تحکیم شالوده‏هاى دین و نشر ارزشهاى‏توحید چه رنجها که متحمّل نشدند. چه خونها که از آنان نریختند و چه حرمتها که ندریدند و حقوق‏وقرابت آنان را به رسول خدا رعایت نکردند.

براستى محنت اولیاى خدا در طول اعصار چه بى شمار بوده و پایگاه‏وپاداش آنان در پیشگاه پروردگار چه بزرگ است! این امام بزرگوارى که اینک از دنیاى آنان رخت بر مى‏بندد در حالى که‏هنوز از عمر مبارکش 28 سال نگذشته، با انواع محنتها دست و پنجه نرم‏کرد، از عهد متوکّل ستمکار و فرو مایه که دشمنى علیه اهل بیت رسالت ‏را سر لوحه کار خویش قرار داد و مزار ابى عبد اللَّه الحسین‏علیه السلام را ویران‏کرد تا دوران مستعین که به خاطر کینه ورزیدن به خاندان پیامبرصلى الله علیه وآله آن‏حضرت را نزد یکى از سر سخت ترین مردانش زندانى کرد. ( این مرد اوتاش نام داشت که بعداً پس از دیدن پاره‏اى از کرامتهاى امام، به امامت‏آن حضرت ایمان آورد ).

همین خلیفه، در دوران خویش نزدیک بود امام‏را بکشد امّا خداوند او را فرصت نداد و وى از خلافت بر کنار شد. همچنین معتز در روزگار خویش مى‏کوشید امام را دربند کند لیکن آن‏حضرت به درگاه خداوند تضرّع کرد تا انکه معتز نیز از دنیا رفت. حتّى در روزگار مهتدى امام از آزار وى در امان نبود، او مى‏کوشیدامام را در تنگنا قرار دهد تا آنجا که زندانى‏اش کرد و قصد کشتنش رانمود. لیکن امام به یکى از اصحابش به نام ابو هاشم اطلاع داد که: "ابو هاشم! این ستمگر، قصد کرده مرا امشب بکشد، امّا خداوندعمر او را کوتاه گرداند. مرا فرزندى نیست و خداوند بزودى مرا فرزندى‏عطا خواهد فرمود".(4) بالاخره آنکه آن حضرت در دوره معتمد همواره تحت آزار و اذیت‏قرار داشت تا آنکه به دست وى به زندان افتاد.

آرى امام عسکرى‏علیه السلام بیشتر مدّت رهبرى خویش را در دشوارى‏وسختى گذارند و اکنون زمان وفات آن حضرت رسیده است: آیا امام به‏مرگ طبیعى وفات یافت؟ یا آنکه توسط زهر به شهادت رسید؟ زهر یکى از مشهورترین ابزارهاى ترور در نزد زمامداران آن عهد بوده‏ و ترس آنان نسبت به وجود رهبران دینى محبوبی مثل امام آنها را وامى‏داشته که با اتخاذ این روش ایشان را تصفیه کنند. دلیل دیگر ما بر اتخاذ این شیوه از سوى خلیفه، طرز بر خورد آنان باامام به هنگام بیمارى‏اش مى‏باشد. خلیفه به پنج تن از افراد مورد و ثوق‏خویش گفته بود که در طول مدّت بیمارى حضرت، همواره با او باشند. وى همچنین عدّه‏اى پزشک به خاطر آن حضرت طلبیده بود تا وى را شبانه ‏روز همراه باشند.(5)

علّت این امر چه بود؟ دو علّت مى‏توان براى چنین رفتار شگفت آورى‏پیدا کرد: نخست: برائت جستن از مسئولیت ترور امام در برابر توده‏ها برحسب ضرب المثلى که در میان سیاستمداران معروف است: او را بکش‏وزیر جنازه‏اش گریه کن. دوم: همه مردم و بویژه زمامداران مى‏دانستند که ائمه اهل بیت‏علیهم السلام‏همواره از احترام بسیار توده‏هاى مردم بر خوردارند و شیعه بر این باوراست که امامت در میان آنان یکى پس از دیگرى منتقل مى‏شود.

و اینک ‏این امام یازدهم است که مى‏خواهد از دنیا رخت بربندد. بنابر این باید حتماً او را جانشینى باشد، امّا این جانشین چه کسى است؟ خلفاى عبّاسى پیوسته مى‏کوشیدند به هنگام شهادت یکى از ائمه پى‏ببرند که جانشین او کیست؟ به همین علّت ائمه‏علیهم السلام نیز به هنگام احساس‏خطر بر جانشین خود او را پنهان مى‏کردند تا وقتى که خطر از بین برود.

از دیگر سو احادیثى که در باره حضرت مهدى (عج) وارد شده، ازخاور تا باختر را فرا گرفته است و دانشمندان مى‏دانند که مهدى ‏دوازدهمین جانشین است و اگر بگوییم که زمامداران عبّاسى چیزى از این‏احادیث نمى‏دانستند، نا معقول مى‏نماید. از همین روست که مى‏بینیم‏آنان پیوسته و با هر وسیله‏اى مى‏کوشند تا نور الهى را فرو نشانند امّاهیهات. به این دلیل است که معتمد عبّاسى، به هنگام شدت گرفتن بیمارى امام‏تدابیرى استثنایى مى‏اندیشد. پس از آنکه امام چشم از جهان فرو مى‏بندد، معتمد دستور مى‏دهدخانه او را بازرسى کنند و کنیزانش را زیر نظر بگیرند. او نمى‏دانست‏ خداوند خود رساننده فرمان و کار خویش است و امام منتظر بیشتر از پنج‏سال است که به دنیا آمده و از دید جاسوسان مخفى شده است و برگزیدگان‏شیعه با وى بیعت کرده‏ اند.بدین گونه امام بواسطه زهر معتمد شهید شد.(6)

پس از وفات و غسل و تکفین آن حضرت، ابو عیسى بن متوکّل ازجانب حکومت و به نیابت از خلیفه بر آن حضرت نماز گزارد و پس ازفراغت از نماز، صورت امام را نمایان ساخت و آن را بویژه به هاشمیهاوعلویها و مسئولان بلند مرتبه و قاضیان و پزشکان نشان داد و گفت: این‏حسن پسر على پسر محمّد پسر رضاست که به مرگ طبیعى، در بسترخویش مرده است و به هنگام رحلتش فلانى و فلانى از خادمان ومحرمان‏امیر المؤمنین و فلانى و فلانى از قاضیان وفلانى از پزشکان بر بالین اوحضور داشته‏اند آنگاه چهره مبارک آن حضرت را پوشاند.(7) این اقدامات براى این بود که مبادا پاى حکومت در قتل امام به میان‏آید، و همین امر نشانگر آن است که حکومت از جانب مردم متّهم به‏کشتن امام بوده است.بدینسان امام عسکرى‏علیه السلام رحلت کرد و از پس خویش راهى درخشان‏بر جاى نهاد تا نسلها از روشنى آن هدایت گردند.

آن حضرت را در همان اقامتگاه شریفش در شهر سامراء، در کنار مزارپدر بزرگوارش، به خاک سپردند که تا امروز نیز زیارتگاه مسلمانان‏است. درود خدا بر او باد روزى که زاده شد و روزى که به شهادت رسیدوروزى که زنده بر انگیخته خواهد شد. و درود خدا بر هواخواهان‏ و پیروان او تا روز رستاخیز.

آخرین وصیت امام

آفتاب امامت غروب مى‏کرد زیرا خداوند این گونه مقدّر کرده بود که‏این آفتاب از پس پرده غیبت صغرا و سپس غیبت کبرا پرتو افشانى کند. ازاین رو امام حسن عسکرى ‏علیه السلام بر دو بینش بسیار مهم تأکید کرد: نخست: تأکید بر شناخت غیبت و گرفتن بیعت براى ولى اللَّه اعظم ‏امام منتظر (عج). دوم: تحکیم شالوده‏ هاى مرجعیت دینى.

الف - گرفتن بیعت براى امام منتظر احادیث فراوانى در باره امام حجّت منتظرعلیه السلام وجود دارد که ازپیامبر وتمام ائمه‏علیهم السلام صادر شده امّا تأکید امام عسکرى بر این امر تأثیررساترى داشت. چون آن حضرت، شخصاً امام را براى خواص از یاران‏خویش مشخص کرد. همچنین روایتهاى فراوانى در این باره وارد شده که‏به ذکر یکى از آنها اکتفا مى‏ورزیم.

احمد بن اسحاق بن سعید اشعرى روایت کرده است که: بر امام حسن‏عسکرى وارد شدم و خواستم در باره جانشینش از وى بپرسم. امّا آن‏حضرت خود بدون مقدّمه فرمود: "احمد بن اسحاق! خداوند تبارک و تعالى از زمانى که آدم را آفریدزمین را از حجّت خدا بر خلقش خالى نگذاشته و تا روز قیامت هم خالى‏نخواهد گذارد به برکت وجود او است که بلا از مردم زمین دور مى‏شودوباران فرو مى‏بارد وبرکات زمین برون مى‏آیند". گفتم: فرزند رسول خدا! پس از تو امام و خلیفه کیست؟ پس شتابان وارد اتاق شد. سپس بیرون آمد و بچّه‏اى روى دوش گرفته‏بود صورتش گویى ماه شب چهارده بود و سه سال از عمرش مى‏گذشت. سپس امام فرمود: "احمد! اگر کرامت تو بر خداى عزّ و جل و بر حجّتهایش نمى‏بود، این‏کودکم را به تو نشان نمى‏دادم. او همنام و هم کنیه رسول خدا و کسى است‏که زمین را از عدل و داد پر مى‏کند پس از آنکه ستم و بیداد پر شده باشد. احمد! حکایت او در این امّت همچون حکایت خضر و همانندداستان ذو القرنین است. به خدا سوگند چنان غیبت درازى کند که هیچ‏کس از هلاکت در آن رهایى نیابد مگر آنکه خداوند او را بر اعتقاد به‏امامتش استوار کرده و در طول این مدّت با دعا براى تعجیل فرجش‏همراهى نموده باشد".(8)

ب - مرجعیت خردمندانه دینى‏ براى این امامت که امتداد رسالت الهى است باید کیان و موجودیت‏اجتماعى در جهان وجود داشته باشد. این کیان شیعیان مخلص وفداکارند.
از طرفى اینان نیز باید از نظامى اجتماعى و استوارى بر خوردار شوند تابتوانند در برابر رخدادها و مبارزه‏ جوئیها توانا باشند. این نظام در رهبرى‏مرجعیت تبلور مى‏یابد. بدین معنى که شیعیان به گرد محور عالمان الهى‏واُمَناى وى بر حلال وحرام، جمع شوند. از این رو در دوران امام‏عسکرى‏ علیه السلام شالوده نظام مرجعیت تحکیم یافت و نقش دانشمندان‏شیعه، بدین اعتبار که آنان وکلا ونوّاب و سفیران امام معصوم‏علیه السلام‏هستند، برجستگى ویژه‏اى پیدا کرد وروایتهاى فراوانى از امام‏عسکرى‏علیه السلام در باره نقش علماى دینى در بین مردم منتشر شد که یکى ازآنها همان روایت معروفى است که امام عسکرى‏علیه السلام از جدّ خویش امام‏صادق‏علیه السلام روایت کرده است و در آن آمده: "آن که از فقیهان خویشتندار است و دین خویش را پاسدار و با هوا وهوس‏خود ستیزه کار و امر مولاى خویش را فرمانبردار، پس بر عوام است که از اوتقلید کنند". از همین رو دانشمندان هدایت یافته، به نور اهل بیت‏علیهم السلام امور امّت‏را در دوران امام عهده دار شدند و با امام در باره مسائل مشکلّى که با آنهابر خورد مى‏کردند، نامه مى‏نگاشتند و امام هم پاسخهاى به آنها مى‏نوشت‏و نامه‏ ها را به امضاى (توقیع) خویش مهر مى‏کرد. این نامه‏ها پیش علمابه تواقیع معروف شد و برخى از آنها از سوى امام عسکرى علیه السلام شهرت‏ خاصّى کسب کردند.

1) اعلام الورى، الطبعة الثالثة، دار الکتب الاسلامیة، ص 367.
2) حاج شیخ عباس قمى، الانوار البهیة، مشهد، کتابفروشى جعفرى، ص 162.
3) دلائل الامامة، نجف، منشورات المکتبة الحیدریة، 1383 ه. ق، ص 223.
4) حیاة الامام العسکرى، ص‏254، به نقل از مهج الدعوات، ص‏274.
5) حیاة الامام العسکرى، ص‏267 به نقل از ارشاد، شیخ مفید، ص‏383.
6) حیاة الامام العسکرى، ص‏267 به نقل از ارشاد ص‏383.
7) همان مأخذ، ص‏268 به نقل از ارشاد همان مأخذ صفحه.
8) حیاة الامام العسکرى، ص‏263.

 


[ شنبه 91/10/30 ] [ 8:2 عصر ] [ قاسم ] [ نظر ]

رسول اکرم(ص): مهدی از فرزندان من است. اسم او‏ اسم من و کنیه اش کنیه من (ابوالقاسم) است. از نظر اخلاق شبیه ترین مردم به من است. برای او غیبت و سیرتی است که در آن، بسیاری گمراه می شوند. آنگاه مثل شهاب ثاقب می آید و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد چنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد.

شب قدر

امام زمان و شب قدر

طبق آیات 1 تا 5 سوره مبارکه قدر: «ما آن [قرآن] را در شب قدر نازل کردیم. و تو چه می دانی شب قدر چیست؟! شب قدر، بهتر از هزار ماه است. فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان برای [تقدیر] هر کاری نازل می شوند. شبی است سرشار از سلامت [و برکت و رحمت] تا طلوع سپیده.» 

در سوره دخان نیز به این موضوع اشاره شده است. آنجا که می فرماید: «حم. سوگند به این کتاب روشنگر. که ما آن را در شبی پربرکت نازل کردیم. ما همواره انذارکننده بوده ایم. در آن شب هر امری بر اساس حکمت [الهی] تدبیر و جدا می گردد. 

ماه رمضان تا روز قیامت تکرار می شود، و درنتیجه لیلةالقدر نیز تا روز قیامت استمرار دارد. پس نزول ملائکه و روح نیز در هر شب قدر تکرار می شود. سؤال این است: ملائکه و روح که در هر سال، شب قدر بر زمین فرود می آیند، بعد از رسول خدا بر چه کسی وارد می شوند؟ با تأمل و دقت پی می بریم که در هر زمان باید امامی کامل و معصوم وجود داشته باشد تا محلّ نزول ملائکه و روح گردد. امام باقر فرمود: «ای جماعت شیعه! با خصم خود به سوره ی (انا أنزلناه) محاجّه کنید که پیروز خواهید شد، پس سوگند به خدا که این سوره از برای حجت خداوند تبارک و تعالی بعد از رسول است. این سوره همانا مدرک دین شما و نهایت علم ما است. ای جماعت شیعه! با آیه ی (حم. والکتاب المبین ...) بحث کنید؛ زیرا این آیات اختصاص به والیان امر بعد رسول خدا دارد...». 

و نیز فرمود: «به خدا سوگند، همانا هر کس تصدیق کند لیلةالقدر را، علم پیدا می کند که از برای ما است...». 

امیر المؤمنین به ابن عباس فرمود: «همانا در هر سال لیلةالقدر است، در آن شب امر یکسال نازل می شود. برای آن والیانی است بعد از رسول خدا. ابن عباس می گوید عرض کردم: آنان چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود: من و یازده نفر از صلب من که همگی امام و محدثند.» 

رسول خدا به اصحاب خود فرمود: «به لیلةالقدر ایمان آورید؛ زیرا برای علی ابن ابی طالب و یازده فرزند بعد از اوست.» 


منابع: کافی، ج1، صص 249، 252 و 253و 247و 248، ح 9/ کمال الدین، ج1، ص 280و 281، ح3.


[ سه شنبه 91/10/5 ] [ 1:11 صبح ] [ قاسم ] [ نظر ]

جایگاه توسل در بین علماء

آیة الله العظمی حائری یزدی (ره) مؤسس حوزة علمیه قم:

ایشان دستور داده بودند همه روزه قبل از درس کسی قدری مصیبت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) بخواند و سپس درس را شروع می کردند. این بزرگوار حتّی زمانی که مرجع تقلید بودند، در جلوی دستة عزاداری در کوچه و خیابان حرکت کرده و بسان مردم عادی بر سرو سینه می زدند و می فرمودند:من هر چه دارم از سیدالشهداء دارم.[1]
آیة الله حائری قبل از سفر به ایران،در کربلا زندگی می‎کردند. خواب می‎بینند که به ایشان گفته می‎شود بیشتر از ده روز زنده نخواهند بود. ایشان خواب را فراموش می کنند. روز دهم که روز تعطیلی بوده با دوستان به باغات کربلا می روند ناگهان ایشان تب کرده و درد شدیدی بدن او را فرا می گیرد. بالاخره او را به منزل می‎آورند و در بستر می‎افتد. آنگاه خواب خود را به یاد می‎آورد ولی دیگر در حالت احتضار قرار گرفته‎اند. مشاهده می‎کند سقف شکافته شد و مأمورین ملک الموت برای قبض روح پائین آمدند.ایشان در آن حال توسل به آقاامام حسین (علیه السلام) پیدا کرده و می‎گویند: آقا جان، من نوحه‎خوان شمایم، مردن حق است ولی دست من خالی است و ذخیرة آخرت تهیه نکرده‎ام. اگر ممکن است تمدید بفرمائید. ناگهان مشاهده می کند شخصی از سقف پائین آمد و گفت: آقا تمدید فرمودند.و با آن دو نفر بر‎گشتند. ایشان بعد از رفتن آنها حالشان بهتر شده و از مرگ حتمی نجات می یایند به طوری که دیگران فکر می‎کردند مرده است. بعد از این ماجرا به ایران سفر نمودند ابتداءحوزة علمیة اراک و سپس قم را تشکیل داده و به آن رونق بخشیدند که موجب خیر و برکت زیادی برای تشیع شد.[2]

علامة طباطبائی (ره):

آیة الله سید محمّد حسین حسینی طهرانی، دربارة عشق ایشان به اهل بیت اینگونه نوشته‎اند: «...نکتة اوّل دل بستگی ایشان به اهل بیت (علیهم السلام) بود و در حقیقت ولای اهل بیت برای ایشان به منزلة یک شمعِ شب افروز شبستانِ زندگی بود، نسبت به اهل بیت به خصوص امیر المؤمنین (علیه السلام) تا سر حدّ عشق دل بستگی داشت. هیچ به خاطر ندارم از اسم هر یک از ائمه بدون ادای احترام گذشته باشند. در مشهد که همه ساله مشرّف می شدند و تابستان را در آن جا می‎ماندند؛ وقتی وارد صحن حرم حضرت رضا(علیه السلام) می‎شدند بارها که در خدمتشان بودم می دیدم که دستهای مرتعش را روی آستانة در می‎گذاشتند و با بدن لرزان از جان و دل آستانة در را می بوسیدند.گاهی از محضرشان التماس دعائی درخواست می‎شد می‎گفتند: بروید از حضرت بگیرید، ما اینجا کاره‎ای نیستیم همه چیز آن جاست.»[3]

ملاصدرا (ره):

این فیلسوف بزرگ هنگامی که در کهک اقامت داشت و به تحقیق و بررسی مسائل فلسفی می‎پرداخت؛ گهگاه از کهک به قم می‎آمد و برای حلّ مشکلات علمی از روح مقدّس حضرت معصومه(سلام الله علیها) استمداد می‎جست، که خود نیز در قسمتهائی از کتب خود به آن اشاره دارد.[4]

آیة الله بروجردی (ره):

ایشان فرموده بودند: «دورانی که در بروجرد بودم، وقتی، چشمانم کم نور شده بود و به شدّت درد می‎کرد، تا اینکه روز عاشورا هنگامی که دسته‎های عزاداری در شهر به راه افتاده بود مقداری گل از روی سرِ یکی از بچه‎های عزادار دسته ـ که به علامت عزا بر سر خود مالیده بود ـ برداشتم و به چشمان خود کشیدم و در نتیجه فوراً چشمانم نور خود را باز یافت و دردش تمام شد.»[5]
مرحوم محدث قمی(ره) می‎نویسد : « این حقیر نیز، هرگاه به سبب نوشتن زیاد، چشمم ضعف پیدا می‎کند تبرکّ می‎جویم به تراب مراقد ائمه (علیهم السلام) و مسّ کتابت احادیث و اخبار و بحمدالله چشمم در نهایت روشنی است.»[6]

آیة الله العظمی مرعشی نجفی (ره):

ایشان که ارادت ویژه‎ای به خاندان پیامبر(ص )و همینطور زیارت حضرت معصومه (س) داشتند، موقعی برای تهیه جهزیة دخترشان، دست تنگ بوده ‎اند. متوسّل به حضرت معصومه(س) می‎شوند و چیزی نمی‎گذرد که حاجت ایشان بر‎آورده شده و جهزیة دخترشان فراهم می‎گردد.[7]

آیة الله حاج سید مرتضی کشمیری(ره):

عارف کامل آیة الله قاضی(ره) فرموده‎اند: روزی در محضر آقا حاج سید مرتضی کشمیری برای زیارت مرقد حضرت ابا ‎عبدالله الحسین(علیه السلام) از نجف اشرف به کربلای معلی آمدیم و ابتدا در حجره‎ای که در مدرسه بازار بین الحرمین بود وارد شدیم. چون به در حجره رسیدیم دیدم قفل است. مرحوم کشمیری نگاهی به من کرد و گفت: آقای قاضی می‎گویند هر کس نام مادر حضرت موسی را به قتل بسته ببرد باز می ‎‎‎‎‎شود. مادر من فاطمه زهرا (س) از مادر حضرت موسی کمتر نیست و دست به قفل برده و گفتند: یا فاطمه و قفل باز شد و ما وارد حجره شدیم.[8]

آیة الله العظمی بهاءالدینی (ره):

عشق و علاقة فراوان به رسول الله(ص) و شور و شوق بسیار به اهل بیت (ع) از اون کودکی در وجود ایشان بود. لذا از بچگی در حرم حضرت معصومه(س) خدمت می‎کردند و برای زوار آب می‎آوردند. ایشان جریان یکی از توسلات خویش به محضر حضرت رضا(علیه السلام) را اینگونه می‎گویند: «در اولین سفری که به مشهد مشرّف شدم، بیماری سختی داشتم، رو به سوی آن امام رئوف نموده عرض کردم : یابن رسول الله! ما با آنچه تا حال در مورد شما شنیدیم کاری نداریم تا خود مشاهده نکنیم کاری درست نمی‎شود. می‎خواهم مشاهده کنم که شما مریض را شفا می‎دهید،» کلام ایشان تمام می‎شود. دقایقی بعد نسیم سلامتی از آستان لطف رضوی (ع ) به سوی ایشان می وزد و حال ایشان خوب می‎شود.[9]

آیة الله العظمی گلپایگانی (ره):

ایشان موقعی به بیماری سختی مبتلا می‎شوند که تشخیص پزشکان در ایران سرطان اثنی عشر و یا لوزالمعده است و ایشان را برای عمل جراحی به انگلستان می‎برند . در همان شب اوّل که ایشان در بیمارستان بستری می‎گردند، چنانچه روش ایشان در مشکلات سخت توسّل به معصومین(علیهم السلام) بوده، متوسّل به محضر ولی عصر(عج)‌ می‎شوند صبح وقتی پزشک ایرانی همراه ایشان به سراغ معظم له می‎آید، می فرمایند: به پزشکان بگوئید: فعلا دست نگه دارند و معاینة مجدّد بشود. وقتی علّت را جویا می شوند می فرماید:« آقا امام عصر(عج) فرمودند که من شفا پیدا کرده ام» و آزمایشات مجدّد نشان می‎دهد اثری از سرطان در وجود ایشان نیست.[10]

آیة الله میرزا شیخ محمّد جواد انصاری همدانی(ره):

ایشان توصیة زیاد به توسّل به ساحت مقدّس معصومین(علیهم السلام) در زیر آسمان داشتند و خود از این راه به مقاصد بزرگی رسیده بودند. ایشان در نامه‎ها و دستورالعملهائی که به دوستان و طالبان معرفت داشتند، توسّل به ساحت مقدّس اباعبدالله الحسین(علیه السلام) را برای رسیدن به مقامات روحانی توصیه می‎نمودند.[11]
و اولیاء‌خدا اینگونه خاضعانه، به محضر معصومین(علیهم السلام) متوسّل می‎شدند و برکات و توفیقات بسیاری را از این طریق کسب می‎نمودند. عشق وارادت آنها به این انوار پاک موجب عنایت آن بزرگواران به ایشان بوده و آنها را در طی مدارج معنوی و علمی رهمنون شده است.

پی نوشت :

[1]. سیمای فرزانگان / ص 192.
[2]. تجلّی عشق و عرفان / ص 91 / سید محمد حسین صمدی / انتشارات نجباء/ اول/ 1381.
[3]. مهر تابان/ ص 56 /سید محمد حسین حسینی طهرانی /چاپ اوّل/ انتشارات باقر العلوم (بی تا).
[4]. سیمای فرزانگان، ص197 به نقل از؛ «اسفار » الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة العقلیة ، ج3 /ص 312 و 313 ملاصدرا، 9 جلد چاپ سومّ بیروت داراحیاء التراث العربی/ ص 1981 م.
[5] . سیمای فرزانگان ص 186.
[6] . همان/ ص 185.
[7] . تجلّی عشق و عرفان / ص 78
[8] . مهر تابان/ ص 221
[9] . حاج آقای رضا بهاء الدینی، آیت بصیرت ـ ص 86 ـ سید حسن شفیعی ـ چاپ قدس قم/ اول/ 1379
[10] . تجلی عشق و عرفان/ ص 98
[11] . در کوی بی نشان‎ها/ ص 30 «زندگینامة‌آیة الله انصاری همدانی»/ مصطفی کرمی‎نژاد/ انتشارات نهاوندی / چاپ چهارم /1379.

منبع:اندیشه قم


[ یکشنبه 91/10/3 ] [ 1:0 صبح ] [ قاسم ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

شایسته که نیستیم ؛ لیکن کاش که ما را به غلامی ، قبول میکردی مولا ... بنام حضرت دوست ، که هرچه داریم از اوست ؛ به وبلاگ هیئت انصارالمهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف خوش آمدید . گویند که مولا در عزای جد غریبش خون گریه میکند ، پس چه نشسته اید شیعیان ؛ با حضور در مجلس ذکر اهل بیت علیهم السلام تسلای دل امام زمان ارواحنا له الفداء باشید . از آن دم که آب و گلم شد خمیر *** امیری حسین ونعم الامیر
آخرین مطالب
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 7
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 39006